
اصطلاحات انگلیسی درباره سلامت روان
جزئیات مقاله
- تاریخ انتشار
- دستهبندیاصطلاحات به انگلیسی
- زمان مطالعه21 دقیقه
نویسنده

در دنیای امروز یکی از مهمترین مهارتهایی که زبانآموزان باید یاد بگیرند، توانایی صحبتکردن درباره احساسات، سلامت روان و موضوعات مربوط به آن به زبان انگلیسی است. اصطلاحات مرتبط با سلامت روان (Mental Health Terminology) نهتنها در مکالمههای روزمره انگلیسیزبانان استفاده میشوند، بلکه در فیلمها، سریالها، شبکههای اجتماعی، کتابهای توسعه فردی و حتی جلسات مشاوره و محتوای انگیزشی دائماً تکرار میشوند.
در این مقاله سعی کردیم با زبانی ساده اما کاملاً کاربردی، مهمترین اصطلاحات انگلیسی مرتبط با سلامت روان را از سطح پایه تا حرفهای آموزش دهیم. هر بخش همراه با مثالهای واقعی و ترجمه فارسی ارائه شده تا زبانآموزان بتوانند این عبارتها را بهطور عملی در مکالمه استفاده کنند.
اگر به دنبال یادگیری اصطلاحاتی هستید که هم جذاب باشند، هم واقعی و قابل استفاده، و هم در زندگی روزمره و شبکههای اجتماعی کاربرد داشته باشند، این محتوا دقیقاً برای شما نوشته شده است.
سلامت روان چیست؟ (Mental Health)
سلامت روان یا Mental Health یکی از مهمترین مفاهیمی است که امروزه در آموزش زبان انگلیسی نیز نقش زیادی پیدا کرده است. وقتی درباره سلامت روان صحبت میکنیم، منظور فقط نداشتن بیماری یا اختلال نیست؛ بلکه منظور توانایی مدیریت احساسات، تصمیمگیری سالم، کنترل رفتار، کنار آمدن با چالشهای روزمره و داشتن کیفیت زندگی مناسب است.
برای زبانآموزان، آشنایی با اصطلاحات مرتبط با سلامت روان اهمیت زیادی دارد، چون این واژهها در فیلمها، سریالها، شبکههای اجتماعی، کتابهای آموزش زبان و حتی مکالمات روزمره انگلیسیزبانها بسیار تکرار میشوند. همچنین بسیاری از محتواهای انگیزشی و آموزشی در فضای وب از اصطلاحات حوزه سلامت روان استفاده میکنند.
در مسیر یادگیری زبان انگلیسی، دانستن عباراتی که احساسات، حالات و شرایط ذهنی را توصیف میکنند، باعث میشود زبانآموز بتواند دقیقتر حرف بزند و طبیعیتر مکالمه کند.
۱۰ مثال کاربردی درباره Mental Health + ترجمه
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .Mental health affects how we think, feel, and act | سلامت روان بر نحوه فکر کردن، احساس کردن و رفتار ما تأثیر میگذارد. |
| .Taking care of your mental health is as important as taking care of your body | مراقبت از سلامت روان به اندازه مراقبت از بدن مهم است. |
| .Good mental health helps you handle stress better | سلامت روان خوب به مدیریت بهتر استرس کمک میکند. |
| .Many people struggle with mental health issues | بسیاری از افراد با مشکلات سلامت روان دستوپنجه نرم میکنند. |
| .Mental health problems can happen to anyone | مشکلات سلامت روان ممکن است برای هرکسی اتفاق بیفتد. |
| .Talking about mental health reduces stigma | صحبت درباره سلامت روان باعث کاهش انگ اجتماعی میشود. |
| .Healthy habits can improve your mental health | عادتهای سالم میتوانند سلامت روان را تقویت کنند. |
| .Stress can negatively impact mental health | استرس میتواند بر سلامت روان تأثیر منفی بگذارد. |
| .Mental health awareness is growing worldwide | آگاهی درباره سلامت روان در سراسر جهان در حال افزایش است. |
| .Therapists help people improve their mental health | درمانگران به افراد کمک میکنند سلامت روان خود را بهبود دهند. |

اصطلاحات پایه در روانشناسی به انگلیسی
اصطلاحات پایه روانشناسی از مهمترین بخشهای یادگیری زبان انگلیسی هستند، زیرا در اکثر محتواهای آموزشی، فیلمها، کتابها و حتی شبکههای اجتماعی بهطور گسترده دیده میشوند. زمانی که زبانآموز با کلمات ساده اما پرکاربردی مثل emotion، behavior، mood یا personality آشنا باشد، بهتر میتواند مکالمهها را درک کند و خودش نیز با دقت بیشتری درباره احساسات و رفتارها صحبت کند.
این اصطلاحات معمولاً در دسته «لغات ضروری» قرار میگیرند، چون پایهی بسیاری از موضوعات تخصصیتر مانند اضطراب، افسردگی، عزتنفس یا سلامت روان هستند. یادگیری این واژهها کمک میکند زبانآموز درک عمیقتری از محتواهای مرتبط با سلامت روان داشته باشد و بتواند جملات کاربردیتری بسازد. این کلمات معمولاً ساده هستند، اما نقش اساسی در مکالمه دارند.
۱۰ اصطلاح پایه روانشناسی + ترجمه
| اصطلاح انگلیسی | معنی فارسی |
|---|---|
| Emotion | احساس |
| Mood | حالت روحی |
| Behavior | رفتار |
| Personality | شخصیت |
| Thought | فکر |
| Stress | استرس |
| Anxiety | اضطراب |
| Mind | ذهن |
| Feeling | احساس، حس |
| Motivation | انگیزه |
Mental Disorder چیست و چه تفاوتی با Mental Illness دارد؟
در زبان انگلیسی، دو اصطلاح Mental Disorder و Mental Illness بسیار شبیه به هم هستند، اما در کاربرد تفاوت مهمی دارند.
Mental Disorder یک اصطلاح گستردهتر است که به هر نوع اختلال در عملکرد روانی یا رفتاری اشاره میکند. این اصطلاح شامل مشکلاتی مثل اضطراب، وسواس، افسردگی، فوبیا و اختلالات رفتاری میشود.
اما Mental Illness معمولاً برای اشاره به بیماریهای روانی شدیدتر یا تشخیصپذیر استفاده میشود؛ مانند افسردگی شدید، اختلال دوقطبی یا اسکیزوفرنی. به زبان ساده:
Mental Disorder = اختلال روانی (گستردهتر)
Mental Illness = بیماری روانی (بالینیتر)
در یادگیری زبان انگلیسی، دانستن این تفاوت به زبانآموز کمک میکند متنهای علمی، مقالات و گفتگوهای تخصصی سلامت روان را با دقت بیشتری درک کند.
۱۰ مثال کاربردی درباره Mental Disorder و Mental Illness
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .Anxiety disorder is a common mental disorder | اختلال اضطراب یک اختلال روانی رایج است. |
| .Depression is a mental illness that needs treatment | افسردگی یک بیماری روانی است که نیاز به درمان دارد. |
| .Many mental disorders can be managed with therapy | بسیاری از اختلالات روانی با درمان قابل مدیریت هستند. |
| .Mental illness can affect daily life | بیماری روانی میتواند زندگی روزمره را تحتتأثیر قرار دهد. |
| .Doctors diagnose mental disorders through evaluation | پزشکان اختلالات روانی را از طریق ارزیابی تشخیص میدهند. |
| .Some mental illnesses require medication | برخی بیماریهای روانی نیاز به دارو دارند. |
| .Stress alone is not a mental disorder | استرس بهتنهایی یک اختلال روانی نیست. |
| .Mental illness can happen at any age | بیماری روانی میتواند در هر سنی رخ دهد. |
| .Many people misunderstand mental disorders | بسیاری از افراد اختلالات روانی را اشتباه درک میکنند. |
| .Talking openly reduces stigma about mental illness | صحبت آزادانه باعث کاهش انگ بیماریهای روانی میشود. |

اصطلاحات رایج روزمره درباره احساسات در زبان انگلیسی
احساسات موضوعی هستند که در مکالمههای روزمره زیاد دربارهشان صحبت میکنیم. به همین دلیل یادگیری عبارتها و اصطلاحات رایجِ مرتبط با احساسات برای زبانآموزان بسیار ضروری است. بسیاری از این اصطلاحات در فیلمها، سریالها و گفتگوهای غیررسمی استفاده میشوند و دانستن آنها باعث میشود مکالمه طبیعیتر و نزدیکتر به انگلیسی واقعی باشد.
عبارتهایی مثل feeling down, over the moon, frustrated, emotionally drained، یا anxious از جمله اصطلاحاتی هستند که زبانآموز باید آنها را بشناسد. این واژهها در موضوعات سلامت روان نیز بسیار دیده میشوند و نقش مهمی در بیان دقیق احساسات دارند.
۱۰ مثال کاربردی درباره احساسات + ترجمه
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .I feel overwhelmed today | امروز احساس میکنم تحت فشار هستم. |
| .She is over the moon about her new job | او از شغل جدیدش بسیار خوشحال است. |
| .He seems a bit down lately | او اخیراً کمی ناراحت است. |
| .I’m frustrated with this situation | از این وضعیت ناامید/کلافهام. |
| .She had mixed emotions about the news | او درباره خبر احساسات متناقضی داشت. |
| .I’m feeling a bit anxious | کمی مضطرب هستم. |
| .He is thrilled to meet you | او از دیدن تو خیلی هیجانزده است. |
| .I feel emotionally drained | از نظر احساسی خستهام. |
| .She feels irritated today | او امروز کلافه است. |
| .I'm in a good mood | من در حال خوب و خوشی هستم. |
۱۰ اصطلاح انگلیسی پرکاربرد برای بیان استرس و اضطراب
استرس (Stress) و اضطراب (Anxiety) از رایجترین موضوعاتی هستند که هم در زندگی روزمره و هم در مکالمههای انگلیسی درباره آن صحبت میشود. زبانآموزان معمولاً فقط واژههای سادهای مثل stress یا worried را بلدند، اما انگلیسی واقعی پر از اصطلاحات و عبارتهایی است که احساس فشار روحی، نگرانی یا تنش را دقیقتر نشان میدهد. اصطلاحاتی مثل under pressure، on edge یا my mind is racing در فیلمها، شبکههای اجتماعی و گفتگوهای واقعی بسیار بهکار میروند.
یادگیری این اصطلاحات باعث میشود زبانآموز بتواند احساسات خود را حرفهایتر بیان کند و مکالمه طبیعیتری داشته باشد. همچنین در موضوع سلامت روان و گفتگو با مشاور یا دوست، این واژهها بسیار کاربردی هستند. دانستن این عبارات سطح مکالمه را بالا میبرد و به زبانآموز کمک میکند جملات دقیقتر و واقعیتری بسازد.
۱۰ اصطلاح کاربردی برای بیان استرس و اضطراب
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .I’m under a lot of pressure | تحت فشار زیادی هستم. |
| .My mind is racing | ذهنم شدیداً درگیره. |
| .I'm feeling on edge today | امروز عصبی و بیقرارم. |
| .I’m stressed out about work | بخاطر کار خیلی تحت فشارم. |
| .I can’t calm down | نمیتونم آروم بشم. |
| .I'm worried something might go wrong | نگرانم که مشکلی پیش بیاد. |
| .My heart is pounding | قلبم تند میزنه. |
| .I feel tense all the time | همیشه احساس تنش دارم. |
| .I’m having trouble relaxing | مشکل دارم که ریلکس کنم. |
| .I’m anxious about the future | درباره آینده مضطرب هستم. |

اصطلاحات انگلیسی مربوط به افسردگی (Depression Terminology)
افسردگی (Depression) یکی از مفاهیم پرکاربرد در محتوای روانشناسی و سلامت روان است و زبان انگلیسی اصطلاحات زیادی برای توصیف آن دارد. در مکالمات روزمره انگلیسیزبانها، عباراتی مانند feeling low, losing interest, hopeless, یا lack of energy بسیار رایج هستند. این اصطلاحات هم در گفتوگو و هم در کتابها و فیلمها دیده میشوند.
از آنجایی که افسردگی یکی از موضوعات مهم در سلامت روان است، آشنایی با واژهها و عبارتهای مرتبط با آن برای زبانآموز ارزش زیادی دارد. این اصطلاحات به زبانآموز کمک میکند حالوهوای خود یا اطرافیان را با دقت بیشتری بیان کند و درک عمیقتری از محتوای انگلیسی داشته باشد. دانستن این عبارات مخصوصاً در آموزش اصطلاحات انگلیسی ضروری است، چون بسیاری از محتواهای انگیزشی یا روانشناختی به این موضوع اشاره میکنند.
۱۰ اصطلاح مهم در موضوع افسردگی
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .I’ve been feeling very low lately | اخیراً خیلی احساس افسردگی میکنم. |
| .I have lost interest in things I used to enjoy | علاقهام را به کارهایی که قبلاً دوست داشتم از دست دادهام. |
| .I feel hopeless about everything | درباره همه چیز احساس ناامیدی دارم. |
| .I have no energy to do anything | هیچ انرژی برای انجام کارها ندارم. |
| .I feel empty inside | درونم خالی است. |
| .I can’t focus on anything | نمیتوانم روی چیزی تمرکز کنم. |
| .I’m withdrawing from people | از مردم فاصله میگیرم. |
| .I feel sad most of the time | بیشتر وقتها غمگینم. |
| .My mood drops for no reason | بدون دلیل حالوهوایم پایین میآید. |
| .I struggle to get out of bed | برای بیرون آمدن از تخت مشکل دارم. |
عبارات کلیدی برای صحبت با روانشناس یا تراپیست به انگلیسی
اگر کسی بخواهد در محیط انگلیسیزبان با یک تراپیست یا مشاور صحبت کند، لازم است عبارات کلیدی را بداند تا بتواند احساسات و تجربیات خود را دقیق توضیح دهد. بسیاری از زبانآموزان هنگام صحبت درباره مشکلات خود از کلمات خیلی ساده استفاده میکنند، در حالی که انگلیسی واقعی پر از عباراتی است که به انتقال احساسات کمک میکنند.
جملاتی مثل I need help managing my emotions یا I don’t know how to deal with this برای شروع گفتگو با تراپیست بسیار کاربرد دارند. همچنین باید بتوانیم احساسات را دقیق توصیف کنیم؛ مثلاً بگوییم I’ve been feeling anxious for weeks یا I'm having trouble sleeping. یادگیری این عبارات نهتنها برای کسانی که واقعاً از تراپیست کمک میگیرند مفید است، بلکه برای آموزش اصطلاحات در سطح متوسط و پیشرفته هم ضروری است.
۱۰ جمله کاربردی برای صحبت با تراپیست
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .I need help managing my emotions | برای مدیریت احساساتم کمک لازم دارم. |
| .I’ve been feeling anxious for weeks | چند هفته است که مضطربم. |
| .I don’t know how to deal with this situation | نمیدانم با این وضعیت چگونه کنار بیایم. |
| .I’m having trouble sleeping | مشکل خواب دارم. |
| .I feel overwhelmed by everything | از همه چیز تحت فشار هستم. |
| .I want to understand why I feel this way | میخواهم بفهمم چرا اینگونه احساس میکنم. |
| .I struggle with low self-esteem | با عزتنفس پایین مشکل دارم. |
| .I need someone to talk to | به کسی نیاز دارم که با او صحبت کنم. |
| .I feel stuck and don’t see any progress | احساس میکنم گیر کردهام و پیشرفتی نمیبینم. |
| .I want to work on my mental health | میخواهم روی سلامت روانم کار کنم. |

اصطلاحات انگلیسی درباره عزتنفس و اعتمادبهنفس (Self-Esteem & Confidence)
عزتنفس (Self-Esteem) و اعتمادبهنفس (Confidence) از موضوعات مهم روانشناسی هستند که در مکالمههای انگلیسی و محتواهای آموزشی بسیار دیده میشوند. زبانآموزانی که این اصطلاحات را یاد میگیرند، میتوانند احساسات و نگرشهای خود را بسیار دقیقتر توصیف کنند. بسیاری از جملات مرتبط با اعتمادبهنفس در کتابهای توسعه فردی، ویدئوهای انگیزشی و جلسات مشاوره استفاده میشوند.
اصطلاحاتی مانند believe in yourself, self-worth, boost your confidence, یا low self-esteem برای توصیف وضعیت روحی افراد بهکار میروند. یادگیری این نوع عبارات کمک میکند زبانآموز بتواند هم درباره احساسات خودش صحبت کند و هم محتوای انگلیسی مرتبط با رشد فردی و سلامت روان را بهتر درک کند.
۱۰ اصطلاح کاربردی درباره عزتنفس و اعتمادبهنفس
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .I need to work on my self-esteem | باید روی عزتنفسم کار کنم. |
| .She has a lot of confidence | او اعتمادبهنفس بالایی دارد. |
| .Believe in yourself | به خودت ایمان داشته باش. |
| .I sometimes struggle with low self-worth | گاهی با ارزشمندی پایین مشکل دارم. |
| .This experience boosted my confidence | این تجربه اعتمادبهنفس من را افزایش داد. |
| .He doubts himself too much | او بیشازحد به خودش شک میکند. |
| .I want to feel more confident in my decisions | میخواهم در تصمیماتم اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشم. |
| .She lacks confidence when speaking in public | او هنگام صحبت در جمع اعتمادبهنفس ندارد. |
| .Self-love improves self-esteem | خوددوستی عزتنفس را تقویت میکند. |
| .Don’t compare yourself to others | خودت را با دیگران مقایسه نکن. |
واژهها و اصطلاحات مربوط به مهارتهای مقابلهای (Coping Skills)
مهارتهای مقابلهای (Coping Skills) به روشهایی گفته میشود که افراد برای مدیریت استرس، احساسات دشوار و شرایط سخت از آن استفاده میکنند. این موضوع در روانشناسی و سلامت روان اهمیت زیادی دارد و در محتواهای انگلیسی مانند پادکستهای خودشناسی، کتابهای توسعه فردی و جلسات مشاوره زیاد دیده میشود.
برای زبانآموزان، یادگیری اصطلاحات مربوط به Coping Skills باعث میشود بتوانند درباره واکنشهای خود به مشکلات و احساسات منفی دقیقتر صحبت کنند. عباراتی مثل coping mechanism, healthy habits, deep breathing, stress management, یا grounding techniques بسیار کاربردی و ضروری هستند.
این اصطلاحات نهتنها برای مکالمه روزمره مفیدند، بلکه در مباحث سلامت روان، آموزش زبان تخصصی و حتی صحبت با مشاور کاربرد دارند. بنابراین، بخش مهمی از اصطلاحات آموزشی مرتبط با سلامت روان به شمار میآیند.
۱۰ مثال کاربردی درباره مهارتهای مقابلهای
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .Deep breathing helps me calm down | تنفس عمیق به آرام شدنم کمک میکند. |
| .I need healthier coping mechanisms | به مکانیزمهای مقابلهای سالمتری نیاز دارم. |
| .Exercise is a great way to manage stress | ورزش یک روش عالی برای مدیریت استرس است. |
| .Journaling helps me process my emotions | نوشتن افکار به من کمک میکند احساساتم را پردازش کنم. |
| .I use grounding techniques when I feel anxious | وقتی مضطرب میشوم از تکنیکهای گراندینگ استفاده میکنم. |
| .Talking to a friend helps me cope | صحبت با یک دوست به من کمک میکند کنار بیایم. |
| .I try to stay mindful during stressful moments | در لحظات پراسترس سعی میکنم ذهنآگاه بمانم. |
| .Music helps me relax | موسیقی کمک میکند آرام شوم. |
| .I take breaks when things get overwhelming | وقتی اوضاع سخت میشود، استراحت میکنم. |
| .Healthy routines reduce stress | روتینهای سالم استرس را کاهش میدهند. |

مهمترین اصطلاحات تخصصی در مشاوره و رواندرمانی (Counseling & Psychotherapy)
مشاوره (Counseling) و رواندرمانی (Psychotherapy) از مباحث تخصصی سلامت روان هستند و اصطلاحات مربوط به آنها در مقالات، جلسات درمانی و فیلمهای روانشناختی زیاد دیده میشود. آشنایی با این اصطلاحات برای زبانآموزانی که میخواهند انگلیسی تخصصی حوزه روانشناسی را یاد بگیرند بسیار ضروری است.
عبارتهایی مثل therapy session, emotional support, treatment plan, psychological evaluation, therapeutic approach و cognitive patterns در گفتگوهای حرفهای زیاد بهکار میروند. حتی در فیلمها و پادکستهای انگیزشی نیز این واژهها به گوش میرسند.
یادگیری این اصطلاحات کمک میکند زبانآموز بتواند متون تخصصیتر را درک کند و درباره سلامت روان با دقت بیشتری صحبت کند. این بخش از اصطلاحات معمولاً در سطح متوسط رو به بالا آموزش داده میشود.
۱۰ اصطلاح تخصصی مشاوره و رواندرمانی
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .I have a therapy session tomorrow | فردا جلسه درمان دارم. |
| .The therapist provides emotional support | درمانگر حمایت احساسی ارائه میدهد. |
| .We created a treatment plan together | ما با هم یک برنامه درمانی تهیه کردیم. |
| .He is going through psychological counseling | او در حال دریافت مشاوره روانی است. |
| .The therapist uses a cognitive approach | درمانگر از رویکرد شناختی استفاده میکند. |
| .She needs long-term therapy | او به درمان طولانیمدت نیاز دارد. |
| .They discussed his behavioral patterns | آنها الگوهای رفتاری او را بررسی کردند. |
| .A psychological evaluation was recommended | یک ارزیابی روانی توصیه شد. |
| .Therapy helps people understand themselves better | درمان به افراد کمک میکند خودشان را بهتر درک کنند. |
| .He is making progress in therapy | او در درمان پیشرفت میکند. |
واژهها و عبارتهای تخصصی CBT (درمان شناختی رفتاری)
CBT یا Cognitive Behavioral Therapy یکی از مشهورترین روشهای رواندرمانی در جهان است. این نوع درمان بر ارتباط بین افکار، احساسات و رفتارها تمرکز دارد. در آموزش زبان انگلیسی، اصطلاحات مربوط به CBT اهمیت زیادی دارند، چون در کتابها، مقالات روانشناسی، ویدئوهای آموزشی، و حتی جلسات تراپی بهطور گسترده استفاده میشوند.
در CBT، از واژههایی مثل automatic thoughts, cognitive distortions, behavioral patterns, reframing, exposure therapy و negative beliefs زیاد استفاده میشود. آشنایی با این اصطلاحات به زبانآموز کمک میکند که مفاهیم روانشناسی را بهتر درک کند و بتواند درباره افکار و رفتارهای خود دقیقتر صحبت کند.
۱۰ اصطلاح مهم و کاربردی در CBT
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .CBT focuses on changing negative thoughts | CBT روی تغییر افکار منفی تمرکز میکند. |
| .These are called automatic thoughts | به اینها افکار خودکار میگویند. |
| .She struggles with cognitive distortions | او با تحریفهای شناختی مشکل دارد. |
| .We are working on reframing her thoughts | ما روی بازسازی افکار او کار میکنیم. |
| .He needs to break unhealthy behavioral patterns | او باید الگوهای رفتاری ناسالم خود را بشکند. |
| .Exposure therapy helps reduce fear | درمان مواجهه به کاهش ترس کمک میکند. |
| .She has deep negative beliefs about herself | او باورهای منفی عمیقی درباره خودش دارد. |
| .The therapist gives homework after each session | درمانگر بعد از هر جلسه تکلیف میدهد. |
| .Thought tracking is an important CBT tool | پیگیری افکار یکی از ابزارهای مهم CBT است. |
| .CBT teaches people how to manage anxiety | CBT به افراد آموزش میدهد اضطراب را مدیریت کنند. |

اصطلاحات انگلیسی مربوط به Trauma و PTSD
Trauma به معنی «تروما یا آسیب روانی» و PTSD مخفف Post-Traumatic Stress Disorder یعنی «اختلال استرس پس از سانحه» است. این دو موضوع در روانشناسی اهمیت زیادی دارند و در سریالها، کتابهای آموزشی و حتی اخبار زیاد دیده میشوند. بنابراین، یادگیری اصطلاحات مربوط به این بخش برای زبانآموزان بسیار ضروری است.
اصطلاحاتی مثل flashbacks, panic attacks, emotional numbness, triggers, hypervigilance, traumatic event, healing process و survivor در مکالمات و محتوای انگلیسی زیاد استفاده میشوند. دانستن این واژهها به زبانآموز کمک میکند گزارشهای خبری، فیلمهای مرتبط و مقالات روانشناسی را بهتر درک کند.
۱۰ اصطلاح کاربردی درباره Trauma و PTSD
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .He experienced a traumatic event | او یک رویداد تروماتیک را تجربه کرد. |
| .She has PTSD after the accident | او پس از حادثه دچار PTSD شده است. |
| .He gets flashbacks at night | او شبها فلشبک میگیرد. |
| .Loud noises can trigger her anxiety | صداهای بلند میتوانند اضطراب او را تحریک کنند. |
| .He suffers from panic attacks | او از حملات پانیک رنج میبرد. |
| .She feels emotionally numb | او از نظر احساسی بیحس است. |
| .Hypervigilance makes him alert all the time | بیشهشیاری او را همیشه گوشبهزنگ نگه میدارد. |
| .He is trying to heal from past trauma | او تلاش میکند از تروماهای گذشته شفا پیدا کند. |
| .She avoids situations that remind her of the event | او از موقعیتهایی که یادآور حادثه هستند دوری میکند. |
| .Trauma can affect relationships | تروما میتواند روابط را تحتتأثیر قرار دهد. |
لغات و عبارات مربوط به اختلالات شخصیتی (Personality Disorders)
اختلالات شخصیتی (Personality Disorders) گروهی از شرایط روانی هستند که با الگوهای رفتاری ثابت و ناسازگار مشخص میشوند. در متون تخصصی روانشناسی، فیلمهای پزشکی، سریالهای جنایی و مقالات علمی، اصطلاحات مربوط به Personality Disorders بسیار رایجاند.
عبارتهایی مانند borderline personality disorder, narcissistic traits, antisocial behavior, emotional instability, impulsive behavior و fear of abandonment خیلی استفاده میشوند. آشنایی با این اصطلاحات برای زبانآموزانی که قصد یادگیری انگلیسی تخصصی دارند بسیار مفید است، مخصوصاً برای کسانی که به حوزههای پزشکی، روانشناسی یا مطالعات اجتماعی علاقه دارند.
این اصطلاحات برای یادگیری مکالمههای تخصصی، تحلیل شخصیت در فیلمها، یا فهم بهتر کتابهای روانشناسی کاملاً ضروری هستند.
۱۰ مثال کاربردی مربوط به Personality Disorders
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .She has borderline personality disorder | او مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است. |
| .He shows narcissistic traits | او نشانههایی از نارسیسیسم دارد. |
| .They noticed antisocial behavior in him | آنها رفتار ضداجتماعی در او مشاهده کردند. |
| .Emotional instability affects her relationships | ناپایداری احساسی روابط او را تحتتأثیر قرار میدهد. |
| .He struggles with impulsive behavior | او با رفتارهای تکانشی مشکل دارد. |
| .She has a strong fear of abandonment | او ترس شدیدی از رهاشدگی دارد. |
| .Personality disorders need long-term treatment | اختلالات شخصیتی نیاز به درمان طولانیمدت دارند. |
| .He finds it hard to trust people | او اعتماد کردن به دیگران را سخت میداند. |
| .Therapy helps manage emotional reactions | درمان به مدیریت واکنشهای احساسی کمک میکند. |
| .These traits affect his daily functioning | این ویژگیها عملکرد روزانه او را تحتتأثیر قرار میدهند. |
کلیدواژههای تخصصی مربوط به ارزیابی روانی (Psychological Assessment)
ارزیابی روانی (Psychological Assessment) یکی از مهمترین بخشهای روانشناسی است که در جلسات مشاوره، تشخیص اختلالات و برنامهریزی درمانی بهکار میرود. این ارزیابی معمولا شامل مصاحبه، پرسشنامه، تستهای استاندارد، مشاهده رفتاری و تحلیل نتایج است. آشنایی با اصطلاحات این حوزه برای زبانآموزانی که به روانشناسی یا سلامت روان علاقه دارند بسیار ضروری است.
واژههایی مثل clinical interview, psychological testing, diagnosis, symptoms, assessment tools, behavioral observation و treatment plan در متنهای تخصصی زیاد استفاده میشوند. این اصطلاحات در فیلمها، گزارشهای علمی و حتی جلسات تراپی شنیده میشوند و یادگیری آنها سطح زبان تخصصی را افزایش میدهد.
۱۰ اصطلاح کاربردی ارزیابی روانی
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .We started with a clinical interview | ما با یک مصاحبه بالینی شروع کردیم. |
| .Psychological testing helps with diagnosis | تستهای روانشناختی به تشخیص کمک میکنند. |
| .The therapist noted several symptoms | درمانگر چند نشانه را یادداشت کرد. |
| .A full assessment is required | یک ارزیابی کامل لازم است. |
| .Behavioral observation is important in children | مشاهده رفتاری در کودکان مهم است. |
| .They used several assessment tools | آنها از چند ابزار ارزیابی استفاده کردند. |
| .The results will guide the treatment plan | نتایج، برنامه درمان را مشخص میکند. |
| .He went through a mental status exam | او از یک آزمون وضعیت روانی عبور کرد. |
| .His diagnosis is still unclear | تشخیص او هنوز واضح نیست. |
| .Follow-up evaluations are necessary | ارزیابیهای پیگیری ضروری هستند. |

اصطلاحات انگلیسی حوزه نوروساینس مرتبط با سلامت روان (Neuroscience Terms)
نوروساینس (Neuroscience) علمی است که ساختار و عملکرد مغز و سیستم عصبی را بررسی میکند. بسیاری از مفاهیم سلامت روان ارتباط مستقیم با مغز دارند، به همین دلیل واژههای نوروساینس در مقالات علمی، مستندها و درمانهای مدرن زیاد استفاده میشوند.
اصطلاحاتی مانند neurotransmitters, dopamine, serotonin, brain chemistry, neural pathways, prefrontal cortex و brain function از واژههای بسیار مهم هستند. زبانآموزانی که این اصطلاحات را یاد میگیرند، میتوانند محتوای علمی و تخصصی را بهتر درک کنند و دایره لغات خود را گستردهتر سازند.
این بخش مخصوصاً برای دانشجویان روانشناسی، علوم اعصاب و علاقمندان به توسعه فردی بسیار کاربردی است.
۱۰ اصطلاح مهم نوروساینس + ترجمه
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .Dopamine is linked to motivation | دوپامین با انگیزه مرتبط است. |
| .Serotonin affects mood and emotions | سروتونین بر خلقوخو و احساسات تأثیر میگذارد. |
| .Neurotransmitters carry signals in the brain | انتقالدهندههای عصبی پیامها را در مغز حمل میکنند. |
| .Stress changes brain chemistry | استرس شیمی مغز را تغییر میدهد. |
| .The prefrontal cortex controls decision-making | قشر پیشپیشانی تصمیمگیری را کنترل میکند. |
| .New neural pathways form during learning | مسیرهای عصبی جدید هنگام یادگیری شکل میگیرند. |
| .Anxiety can activate the amygdala | اضطراب میتواند آمیگدال را فعال کند. |
| .Sleep is essential for brain function | خواب برای عملکرد مغز ضروری است. |
| .Trauma affects the nervous system | تروما بر سیستم عصبی تأثیر میگذارد. |
| .The brain adapts through neuroplasticity | مغز از طریق انعطافپذیری عصبی تطبیق مییابد. |
واژهها و مفاهیم مربوط به Mindfulness و Meditation
Mindfulness یا «ذهنآگاهی» یکی از محبوبترین روشهای مدیریت استرس و تقویت سلامت روان است. این مفهوم به حضور در لحظه، آگاهی از احساسات و مشاهده بدون قضاوت افکار اشاره دارد. Meditation نیز «مدیتیشن یا مراقبه» است که به فرد کمک میکند ذهن را آرام و متمرکز کند.
اصطلاحاتی مثل deep breathing, body scan, present moment, guided meditation, awareness, focus, letting go, calming the mind و inner peace از عبارات پرکاربرد این حوزه هستند. در بسیاری از کتابهای آموزش زبان و کانالهای آموزشی، تمرینات Mindfulness بهعنوان ابزار یادگیری بهتر نیز معرفی میشود.
۱۰ مثال کاربردی در Mindfulness و Meditation
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .Mindfulness helps you stay in the present moment | ذهنآگاهی کمک میکند در لحظه حال بمانید. |
| .Deep breathing calms the mind | تنفس عمیق ذهن را آرام میکند. |
| .Guided meditation is helpful for beginners | مدیتیشن هدایتشده برای مبتدیان مفید است. |
| .Letting go of negative thoughts is important | رها کردن افکار منفی مهم است. |
| .A body scan increases body awareness | اسکن بدن آگاهی بدنی را افزایش میدهد. |
| .Meditation brings inner peace | مدیتیشن آرامش درونی ایجاد میکند. |
| .Focus on your breath | روی تنفستان تمرکز کنید. |
| .Mindfulness reduces stress and anxiety | ذهنآگاهی استرس و اضطراب را کاهش میدهد. |
| .I practice meditation every evening | هر عصر مدیتیشن تمرین میکنم. |
| .Notice your thoughts without judging them | افکار خود را بدون قضاوت مشاهده کنید. |
اصطلاحات انگلیسی مربوط به داروهای روانپزشکی (Psychiatric Medications)
داروهای روانپزشکی (Psychiatric Medications) بخش مهمی از درمان برخی اختلالات روانی هستند و در گفتگوهای پزشکی، مقالات تخصصی و محتوای سلامت روان زیاد دیده میشوند. زبانآموزانی که به حوزه سلامت روان علاقه دارند یا در رشتههای پزشکی و روانشناسی فعالیت میکنند، لازم است اصطلاحات مرتبط با این داروها را بشناسند.
عبارتهایی مثل antidepressants, anti-anxiety medication, mood stabilizers, side effects, dosage, prescription, withdrawal symptoms, و medication management بسیار پرکاربرد هستند. حتی اگر زبانآموز قصد استفاده از این داروها را نداشته باشد، این اصطلاحات در فیلمها، سریالها و محتواهای علمی مرتب دیده میشوند و دانستنش کمک میکند متن را بهتر بفهمد.
۱۰ مثال کاربردی درباره داروهای روانپزشکی
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .The doctor prescribed antidepressants | پزشک داروی ضدافسردگی تجویز کرد. |
| .This medication helps reduce anxiety | این دارو به کاهش اضطراب کمک میکند. |
| .She is taking a low dosage | او دوز پایینی از دارو مصرف میکند. |
| .There can be some side effects | ممکن است عوارض جانبی وجود داشته باشد. |
| .He needs mood stabilizers | او به تثبیتکنندههای خلقوخو نیاز دارد. |
| .You should not stop the medication suddenly | نباید دارو را ناگهانی قطع کنید. |
| .This treatment requires medical supervision | این درمان نیاز به نظارت پزشکی دارد. |
| .Some people experience withdrawal symptoms | برخی افراد علائم ترک را تجربه میکنند. |
| .Medication management is important | مدیریت مصرف دارو مهم است. |
| .The psychiatrist adjusted her prescription | روانپزشک نسخه او را تنظیم کرد. |

اصطلاحات انگیزشی و مثبتنگر برای تقویت سلامت روان
اصطلاحات انگیزشی (Motivational Phrases) یکی از محبوبترین بخشها در یادگیری زبان انگلیسی هستند، زیرا در شبکههای اجتماعی، کتابهای توسعه فردی، ویدئوهای انگیزشی و مکالمههای روزمره بسیار استفاده میشوند. بسیاری از زبانآموزان علاقه دارند از جملات مثبتنگر برای افزایش انگیزه و اعتمادبهنفس خود استفاده کنند.
عبارتهایی مثل stay positive, believe in yourself, keep going, you are stronger than you think, don’t give up و take it one step at a time از جمله اصطلاحات بسیار پرکاربرد هستند. این جملات به زبانآموز کمک میکنند هم انگلیسی طبیعیتر یاد بگیرد و هم در محیطهای واقعی از این عبارتها بهره ببرد.
۱۰ مثال انگیزشی + ترجمه
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .Believe in yourself | به خودت ایمان داشته باش. |
| .Stay positive no matter what | در هر شرایطی مثبت بمان. |
| .You are stronger than you think | تو قویتر از چیزی هستی که فکر میکنی. |
| .Don’t give up | تسلیم نشو. |
| .Keep going, you're doing great | ادامه بده، عالی پیش میروی. |
| .Take it one step at a time | قدمبهقدم پیش برو. |
| .You deserve to be happy | تو لایق خوشبختی هستی. |
| .Every day is a new beginning | هر روز یک شروع تازه است. |
| .Be kind to yourself | با خودت مهربان باش. |
| .Your feelings matter | احساساتت مهم هستند. |
لغات و اصطلاحات انگلیسی پرجستجو مرتبط با Self-Care (خودمراقبتی)
Self-Care به معنی «خودمراقبتی» یکی از پرطرفدارترین موضوعات در حوزه سلامت روان است. این واژه در اینستاگرام، تیکتاک، مقالات آموزشی و ویدئوهای انگیزشی مرتب استفاده میشود. خودمراقبتی یعنی انجام کارهایی برای حفظ سلامت جسمی، ذهنی و احساسی.
اصطلاحاتی مثل self-care routine, take a break, set boundaries, healthy habits, relaxation, me time, self-love و prioritize your well-being از واژههای بسیار مهم در این حوزه هستند. یادگیری این اصطلاحات هم برای مکالمه روزمره مفید است.
۱۰ اصطلاح مهم و کاربردی Self-Care
| جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
|---|---|
| .I need a self-care day | به یک روز خودمراقبتی نیاز دارم. |
| .Take a break and breathe | استراحت کن و نفس بکش. |
| .Set healthy boundaries | مرزهای سالم تعیین کن. |
| .Drink water and stay hydrated | آب بنوش و هیدراته بمان. |
| .This is part of my self-care routine | این بخشی از روتین خودمراقبتی من است. |
| .Make time for yourself | برای خودت زمان بگذار. |
| .Prioritize your well-being | سلامت خودت را در اولویت قرار بده. |
| .Rest is productive too | استراحت هم مفید است. |
| .Say no when you need to | وقتی لازم است «نه» بگو. |
| .Self-love is important for mental health | خوددوستی برای سلامت روان مهم است. |
سخن پایانی
سلامت روان یکی از پرکاربردترین موضوعات در محتوای انگلیسی است و یادگیری اصطلاحات مربوط به آن برای هر زبانآموز ضروری است. از بیان احساسات و مدیریت استرس گرفته تا اصطلاحات تخصصی CBT، تراپی و نوروساینس، همه این واژهها به شما کمک میکنند انگلیسی را طبیعیتر و حرفهایتر صحبت کنید.
در این مقاله تلاش کردیم تمام مهمترین اصطلاحات مرتبط با سلامت روان را — از سطح ساده تا پیشرفته — همراه با مثال و ترجمه به شما معرفی کنیم تا بتوانید آنها را بلافاصله در مکالمه استفاده کنید.
اگر هدف شما تقویت دایره واژگان، روانتر صحبتکردن یا درک بهتر محتواهای انگیزشی و روانشناسی است، تمرین این اصطلاحات میتواند تاثیر زیادی در پیشرفت شما داشته باشد.
نویسنده
ســـــوالــــات پر تکــــــــرار
پاسخ سوالاتی که احتمالا برایتان بهوجود آمده را در اینجا ببینید:
چرا باید اصطلاحات مرتبط با سلامت روان را به انگلیسی یاد بگیرم؟
چون این اصطلاحات در فیلمها، پادکستها، شبکههای اجتماعی، کتابهای انگیزشی و مکالمات روزمره بسیار استفاده میشوند و دانستن آنها مکالمه شما را طبیعیتر میکند.
یادگیری این اصطلاحات مناسب چه سطحی از زبانآموزان است؟
این اصطلاحات برای همه مناسباند، اما بخشهای پایه برای مبتدیها، و اصطلاحات تخصصیتر (مثل CBT یا Personality Disorders) برای سطح متوسط و پیشرفته مناسبتر است.
آیا این اصطلاحات در آزمونهای زبان مانند آیلتس کاربرد دارند؟
بله. موضوعات مربوط به سلامت روان، احساسات، استرس و روابط انسانی در اسپیکینگ و رایتینگ آیلتس بسیار رایج هستند.
چگونه این اصطلاحات را بهتر حفظ کنم؟
بهترین روش استفاده عملی است:
در مکالمهها بهکار ببرید
با آنها جمله بسازید
فیلمها و سریالهایی با موضوع سلامت روان ببینید
روزانه ۵ دقیقه مرور کنید



